آقا مهديار آقا مهديار ، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 9 روز سن داره

ღ♥ღ`*•مهديار فرشته زندگي ما•*´ღ♥ღ

ای تمام زندگی و هستی ام...

      ای تمام زندگی و هستی ام، عشق را با تو تجربه كردم و بدان مروارید زیبای عشقت همیشه در صدف سرخ قلبم جای دارد. بهترینم، به پای همه خوبیهایت برایت خوب بودن، خوب ماندن و خوب دیدن را آرزو می كنم. روز مرد را به تو عزیزترینم تبریك می گویم.         همسر عزیزم! نمی دانم که دانستی دلیل گریه هایم را، نمی دانم که حس کردی سکوتم را ولی دانم که می دانی من عاشق بودم و هستم. وجود ساده ات بوده که من اینگونه دل بستم. عزیزم همیشه عشق من هستی و خواهی بود.       ...
2 خرداد 1392

دوازده ماه عاشقی با مهديارمون

دوازده ماه عاشقی   روز بیست و هفتم از یه ماه بهاری ،یه ماه کاملا بهشتی،توی یه چهارشنبه قشنگ اردیبهشتی وقتی من آماده رفتن به بیمارستان شدم تنها به یه چیز فکر میکردم اونم اینکه توسالمی؟چه شکلی هستی؟تمام وجود من و بابا مهدی پر بود از اشتیاق دیدن روی ماه تو،پسری که نه ماه تمام شبانه روز باهاش حرف زدیم و عاشقی کردیم،وقتی بعد از عمل به هوش اومدم اولین کاری که کردم سراغتو گرفتم و با دیدنت بی اختیار فقط اشک میریختم،شاید باورم نمیشد منم مامان شدن،مامان یه فرشته به اسم مهدیار،" مهدیار "چه اسم قشنگی،این زیبا ترین اسمیه که تا حالا شنیدم، برای ما تو عصاره یه عشق پاکی و با دیدنت همه خوبیهای خدا واسمون متجلی میشه، مهديارم امش...
27 ارديبهشت 1392

خانواده من مثل گندمند

    خانواده من مثل گندمند ، يعني يه دنيا بركت و نعمت ، نبودنشان قحطي و گرسنگي و من چه خوشبختم كه زردي خوشه هاي گندم در اطرافم موج ميزند. عشقم مهدي جوجو همه زندگيم بابا جونم مامان گلم سارا مهربونم ثريا نفسم زي زي يكي يه دونه ام ناز دونه ام   ...
10 دی 1391
1