سلام بر محرم سلام بر حسين (ع) سلام بر عزاداران حسين (ع) دوباره ماه محرم اومد و كوچه و خيابون پر شده از پرچمهاي عزاداري ميرم بيرون مردم سياه پوشن،ديوارها سياه پوشيدن و دلامون شده حسينيه از وقتي خودمو شناختم تو ماه محرم لباس سياه تنم بود مامانم ميگفت: برات نذر كردم ماه محرم لباس مشكي بپوشي و من هميشه با شنيدن صداي سنج و طبل و ديدن زنجير زن ها دلم پر از شور ميشد،هميشه از بچگي دست تو دست مامان و بابا ميرفتيم دسته هاي عزاداري رو تماشا ميكرديم خيلي كوچيكتر كه بودم يه جفت زنجير داشتم با خودم ميبردم و كنار دسته ميايستادم زنجير ميزدم واسه همين خيلي دوست داشتم پسر بودم و ميتونستم برم توي صف بين زنجير زن ها وايسم ام...