مهديارِ 7 ماه و25 روزه ي من
عشق مادر سلام
اميد مامان كتي سلام
دوستت دارم عشق 7 ماه و 25 روزه من
امروز اومدم از كارهات بنويسم و مثل هميشه خداي مهربونم رو براي داشتن گلي مثل تو شكر كنم
مهديارم شما ديگه ميتوني به راحتي غلت بزني و تا چشم ازت بر ميدارم ميبينم ماشالله غلت زدي و داري شيطنت
ميكني براي خودت
ميتوني بشيني اما هنوز نه كاملا مسلط البته براي مدت طولاني ميتوني بشيني مثلا شده 45 دقيقه بشيني ولي
يهووووووووووووووو تالاپ ميافتي روي زمين و جيغغغغغغغغغ
با دهنت صدايي مثل بووووووووف در مياري
پاهاتو توي دهنت ميكني و شروع ميكني به مك زدن و من با ديدن اين كارت مست ميشم و عاشق تر
موندن توي روروئك رو دوست داري البته براي مدت محدود و همچنين عاشق بازي با وسايل موزيكال روي
روروئك هستي كه صداي ماشين دارن
عاشق تماشاي سي دي خاله ستاره اي و وقتي برات ميزارم كلي ذوق ميكني و با تمام حواست بهش توجه ميكني
وقتي بهت ميگيم مهديار گِش گِش كن سرتو ميچرخوني و ميخندي ما دلمون ضعف ميره برات
عاشق بازي با گوشي هاي موبايل و ريموت كنترل تي وي و جعبه دستمال كاغذي هستي
عاشق حموم رفتن و بازي با عروسكت هات توي وان حموم هستي
با دهنت صداي (د د) در مياري
هنوز از دندون خبري نيست اما همچنان لثه هات خارش داره و دستت توي دهنته
وقتي خوابت مياد چشماتو اينقدر ميمالي تا قرمز ميشه و نق ميزني و به من ميفهموني كه بايد لالات كنم
البته لالا كردنت مراسمي داره براي خودش اونم اينكه:
بايد حتما روي پاهام بخوابي و من دستاتو بگيرم و برات اهنگ محبوبت(عروسكم لالاش مياد ) بزارم تا بخوابي
خلاصه اين بود ماجراهاي من وشما در ماه هشتم زندگيت
عمرم جونم نفسم مهديار تويي همه كسم