آقا مهديار آقا مهديار ، تا این لحظه: 12 سال و 2 روز سن داره

ღ♥ღ`*•مهديار فرشته زندگي ما•*´ღ♥ღ

ما،مهدیار،زندگی...

اول از همه یه معذرت خواهی از دوستای نینی وبلاگی و نینی سایتی که این مدت با کامنت هاشون منو شرمنده کردن   تقریبا همه میدونن که ما الان اصفهانیم و این یکی از دلایلی هست که کمتر میام نت و بطبع نتونستم آپ بزنم اون روزم که اومدم و کلی نوشتم و پرید و واقعا حالم گرفته شد واسه همین دیگه حوصله آپ زدن نداشتم و اما... تو این مدت که ننوشتم اتفاقات زیادی رخ داده : اول از همه باید بگم اتفاق بد اینه که متاسفانه پدر بزرگ بابا مهدی فوت کردن که از همین جا بازم به مهدی عزیزم و خانوادش تسلیت میگم و امیدوارم هرگز غم نبینن و همیشه شاد باشن و از خدای مهربونم برای بابابزرگ طلب مغفرت و آرامش میکنم روحشون شاد... اتفاق بعدی که بسیار خوشایند ...
13 آبان 1391

انگار همين ديروز بود(خدايا شكررررت)

امروز هشتم مهر تولد يك سالگي وبلاگ مهديار عمر منه الهي 120 سال خاطرات خوب رو برات بنويسم توي وبلاگت عزيزمممممممممممممم     اينم اولين پست وبلاگ مهديار در تاريخ 90/7/8 وقتي فقط دو روز بود كه ميدونستم فرشتم تو دلمه    عاقبت در یک شب از شب های دور کودک من پا به دنیا می نهد آن زمان بر من خدای مهربان نام شور انگیز مادر می نهد بینمش روزی که طفلم همچو گل در میان بسترش خوابیده است بوی او چون عطر پیک یاس ها در مشام جان من پیچیده است پیکرش را می فشارم در برم گویمش چشمان خود را باز کن همچو عشق پاک من جاویدباش در کنارم زندگی آغاز کن.....
8 مهر 1391

يك تير و سه نشون!!!

  ششم مهر تولد مادر جون مهديار  هفتم مهر ميلاد آقا امام رضا(ع)  و سالگرد ازدواج مامان گل و پدر جون       مادر جون تولدت مبارررررررررك الهي 120 ساله بشي دوستت داريم     در باغ ولايت گل خوشبوست رضا(ع) سرو چمن گلشن مينوست رضا(ع) نوميد مشو ز درگه احسانش زيرا به جهان ضامن آهوست رضا(ع)   آقاي مهربوني هااااااااااااااا بطلب من و مهدي و مهديار امسال بياييم پابوست مهديارمو بيمه شما و خواهر مهربونتون كردم يا امام رضا(ع) دوستت داريم     مامان گل و پدر جون 2...
6 مهر 1391

خانوم مهربونيها ميلادت مبارك

      آنشب زمین هوای بهشتی دوباره داشت آغوش آسمان به بغل ماهپاره داشت چشمان ابر روی زمین را گرفته بود هر قطره با خودش سبدی پرستاره داشت دست ملک قصیده ای از نور می نوشت واژه به واژه حرف غزل استعاره داشت باز عطر سیب و بوی بهار و شمیم یاس بر بارش دوباره کوثر اشاره داشت این بار حق به دامن موسی عطا نمود آن کوثری که بال ملک گاهواره داشت این سیب سرخ سیب بهشت پیمبر است این دختر یگانه موسی بن جعفر است مثل بهار بود هوای رسیدنت باران چکید از رد پای رسیدنت در پشت درب خانه تان جمع میشوند خیل فرشتگان که برای رسیدنت_ -آماد...
31 شهريور 1391

100 روزگيت مباركككككككككككككككككككك

  زندگی قشنگ ما وقتی داشت یکنواخت می شد خدا یکی از فرشته هاش را از آسمون کم کرد و تو را به ما هدیه داد تا زندگی ما روز به روز قشنگ تر و شیرین تر بشه ، و ما با همه وجودمان پاره تن و عصاره زندگیمون رو دوست داريم مهديارم عشق ابدي ما100 روزه خدا تو رو به ما داده،انشالله100 ساله بشي و يه روزي بياد كه خودت وقتي بزرگ شدي و اين وبلاگ رو ميخوني متوجه بشي چه رنگي به زندگيمون دادي،مهربون خداشكررررررررررررت دوستت داريم قررررربون اون نگاهت تو عشق مايي يكدونه دردونه مهدونه بگو ماشالله قرررررررربون خنده هات عشق راستي اين لباس خوش...
6 شهريور 1391

پدر جون تولدت مباركككككككككككككككككك

    امروز سوم شهريور تولد باباي مهربونمه بابا جون عاشقانه دوستت داريم و براي همه زحمت هايي كه برامون كشيدي و ميكشي ممنونيم و دستات رو بوسه بارون ميكنيم   باباجون میلاد تو شیرین ترین بهانه ایست که می توان با آن به رنجهای زندگی هم دل بست و در میان این روزهای شتابزده عاشقانه تر زیست. میلاد تو معراج دستهای من است وقتی که عاشقانه تولدت را شکر  می گویم.خدايا شكرت به خاطر داشتن اين باباي مهربونم     ...
3 شهريور 1391