ما،مهدیار،زندگی...
اول از همه یه معذرت خواهی از دوستای نینی وبلاگی و نینی سایتی که این مدت با کامنت هاشون منو شرمنده کردن
تقریبا همه میدونن که ما الان اصفهانیم و این یکی از دلایلی هست که کمتر میام نت و بطبع نتونستم آپ بزنم اون روزم که اومدم و کلی نوشتم و پرید و واقعا حالم گرفته شد واسه همین دیگه حوصله آپ زدن نداشتم و اما...
تو این مدت که ننوشتم اتفاقات زیادی رخ داده :
اول از همه باید بگم اتفاق بد اینه که متاسفانه پدر بزرگ بابا مهدی فوت کردن که از همین جا بازم به مهدی عزیزم و خانوادش تسلیت میگم و امیدوارم هرگز غم نبینن و همیشه شاد باشن و از خدای مهربونم برای بابابزرگ طلب مغفرت و آرامش میکنم
روحشون شاد...
اتفاق بعدی که بسیار خوشایند هست رفتن پدر بزرگ و مادر بزرگ من به مکه مکرمه هست الان که دارم مینویسم دیروز عید قربان بوده و اونا رسما حاجی شدن الهی که حجتون قبول باشه فرشته های من اینم یه عکس از حاج بابا و ننه حاجی تو اتوبوس مخصوص که عازم فرودگاه هستن الهی که به سلامتی برگردین و حجتون قبول باشه انشالله
اینم چند تا عکس خوشگل که خاله ها برامون گرفتن از سفری که به شمال داشتن و مارو شرمنده کردن
مرسی خاله سارا و ثریا و نونا جون که به یاد ما بودین
اینم مهدیار به زبون کره ای
خاله سارا در حال هنر نمایی
ههههههههه
و اما عشقم مهدیارم........
مهدیار ما این روزها صدها بار شیرین تر از بهترین و ناب ترین عسل های دنیا شده و من خدای مهربونم رو هزاران مرتبه شاکرممممممم که این فرشته رو از آسمون برامون فرستاد.
هر روز صبح که از خواب بیدار میشم و صورت ماهشو میبینم میگم خدایا شکر ، شکر که منو لایق مادری این فرشته دونستی خدایا هر کی دلش نی نی میخواد به حق خوبیهات دامنش رو سبز و دلشو شاد کن این دعای همیشگی منه مخصوصا برای دوستای گل نی نی سایتیم (نرگس،مهسا،فاطمه،ملیح،بهار)و همه اونایی که اسمشمون یادم رفته
الهی آمین
مهدیارم امروز دقیقا پنج ماه و ده روز داره و من باداشتنش غرق خوشبختی ام و ممنونم از خدایی که این نعمت رو به ما داد شاید اگه به عدد تمام ستاره های آسمون و ماهی های دریا ، شن های بیابون شکر گذاری کنم بازم کم باشه که حتما هست
پس
خدایااااااااااااااااااااااااااااااااااا شکرررررررررررررررررررر
مهدیار یه بار فقط غلت زده ههههههههههه ودیگه تکرار نکرد
از 27 این ماه دارم غذای کمکی بهش میدم و قطره آ+د همچنین در کنارش قطره آهن رو شروع کردم رژیم غذای کمکی طبق دستور دکترش(صبح:سرلاک و بسکوییت و نصف زرده تخم مرغ ،عصر آبمیوه ، وشام سوپ)هست
البته زیاد سوپ دوست نداره وبا سختی میخوره همچنین با آبمیوه میونه نداره و خیلی کم میخوره خدا کنه عادت کنه و بهتر بتونه با غذاهای کمکیش کنار بیاد انشالله
مهدیار همچنان دستاش رو تو دهنش میکنه و نه تنها دستاش بلکه هر چی کنارش و دم دستش باشه مستقیم میفرسته ته حلقش خخخخخخخخخ و بعدم حالت تهوع میگیره ههههههههه
دیگه به صداها واکنش نشون میده وقتی خوشحاله با بیرون ریختن لثه های بی دندونش که الهی قربونشون بشم خوشحالیشو نشون میده
ماشالله داری مامان عشقمممممممممممممم
و اما عکس...
اولین لباس های زمستونی عشقم
قربون خودت و لباسات عشققققققققققققققققق
اینم سوپ آقا مهدیار در حال آماده شدن
مهدیارررررررررر در حال خوردن به به
تو بغل مامان گل
و در آخر
مهدیار روز بازی
ایران - کره جنوبی
فایتیگگگگگگگگگگگگگ
ماشالله داری مامان