آقا مهديار آقا مهديار ، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره

ღ♥ღ`*•مهديار فرشته زندگي ما•*´ღ♥ღ

براي پسرم...

1391/9/21 21:31
نویسنده : مامان كتي
393 بازدید
اشتراک گذاری

پسرم...

مادرت برای تو حرفایی داره...

حرف هایی که به درد روزهای عاشقیت میخوره...

عزیز دلم:

یک وقتهایی زن بی حوصله و اخموست.

روزهایی میرسه که بهونه میگیره.

بدقلقی میکنه و حتی اسمت رو صدا میکنه و تو

به جای جانم همیشگی میگی : "بله" و اون میزنه زیر گریه...

زن ها موجودات عجیبی هستند پسرم....

موجوداتی که میتونی با محبتت آرومشون کنی و یا با بی توجهیت از پا درش بیاری...

باید

برای اینجور وقتها آماده باشی ، بلد باشی ،

باید یادبگیری که نازش را بکشی...

عزیزم ، پسر مغرور و دوست داشتنی من ،

ناز کشیدن شاید کار مسخره ای به نظر برسه اما باید یاد بگیری

زن ها به طرز عجیبی محتاج لحظه هایی هستند که نازشون خریدار داره...

میدونی؟

این ویژگی زن هست ، گاهی غصه ها مجبورش میکنن به گریه...

همیشه نیازی نیست دنبال دلیل و چرا باشی تا بخواهی راه حل نشونش بدی ؛

گاهی فقط باید بشنویش ، بذاری تو بغلت گریه کنه

و بعد فقط دستش رو بگیری و ببریش بیرون یه هدیه کوچولو براش بگیری

و بگی که چقدر خوشگله... ازش تعریف کنی و باهاش حرف بزنی...

یاد بگیر که با مردونگیت غصه هاشو آب کن نه که از غصه آبش کنی...

اگر هم که پای فاصله در میونه ، کافی هست نازش کنی...

بهش زنگ بزنی باهاش حرف بزنی...

اگر بازم گریه کرد و آروم نشد ،

دلسرد نشو...

باز هم صداش کن !!! عاشقانه صداش کن ، حتی اگه واقعا خسته ای...

بهت قول میدم درست اون لحظه ای که داری فکر میکنی این صدا کردنا فایده ای نداره

و نمیخواد حرف بزنه و میخواد تنها باشه ؛

برمیگرده طرفت و توی آغوشت خودش رو رها میکنه و...

زن ها هیچ وقت این لحظه ها که پاش وایستادی رو فراموش نمیکنن

و همه ی انرژی که براش گذاشتی رو بهت برمیگردونن...خجالت

 


 

قلبپ ن : با تشكر از فاطمه عزيزم براي قلم زيبايشقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مینا مامی لیانا
22 آذر 91 17:45
خیلی زیبا بود . انشالله که آقا مهدیار ما حتما گل پسر مامان همه اینارو درک میکنه و واقعا خوش به حال خانمش با این مادرشوهر فهمیده و مهربون


هههههههههههههههههههههه
مرسي عزيزم
خداكنه همين طور بمونم خخخخخخخخخخخخخخخ
سمان مامان آرشیدا
23 آذر 91 2:00
عزیزم. چقدر قشنگ و دلنشین نوشتی.
خوش به حال مهدیار با این مادر مهربون و فهمیدش.
و خوش به حال عشقش که شما مادر همسرشی.


ههههههههه
واااااااااااااي شرمنده نفرماييد بابا
مرسييييييييي
آسیه
23 آذر 91 19:20
سلام عزیزم
ماشاالله چقد مهدیار بزرگ شده
یه مدت هرچی میخواستم برات پیغام بذارم نمیشدددددددددددددد

هزار الله اکبر انشاالله دامادش کنی عزیز دلم

راستی اجازه هست این مطلبت رو بذارم توی وبلاگ نیاز؟




ممنونم عزيزممممممممممممممم
نياز گلمو ببوسسسسسسسسسس
البته عزيزم من خودمم از وبلاگ دوستم با اجازش برداشتم
خاله سارا
23 آذر 91 22:59
واااااااااااااااااااااااااای خواهر جونم خیلییییییییی قشششششششنگ بود...انشاا... به بهترین ها برسید


مقسي جوجويي
همچنين تووووووووووووووو
باران قلنبه
28 آذر 91 0:14
سلام عزیزم
دخترم باران مظفری تو مسابقه محرم اتلیه سها شرکت کرده خوشحال میشم اگه به وبمون بیایی و به لینک مستقیم اتلیه بروید وبه باران امتیاز 5 رو بدهید تا 20 دی مهلت دارید واگر قبلا به کودک دیگری رای دادین بازم میتونین به باران من رای بدهید خیلی وقتتون رو نمیگیره ولی یک رای شما خیلی برای من ارزش داره منتظر کمکتون هستم مرسی
ادرس مستقیم اتلیه
http://soha.torgheh.ir/festival/festivalPage.php?festival=5



چشمممممممممممممممممم
انجام شد عزيزم