آقا مهديار آقا مهديار ، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

ღ♥ღ`*•مهديار فرشته زندگي ما•*´ღ♥ღ

آنچه گشت به روايت تصوير(2)...

دنباله عكسهاي پست قبل رو اينجا ميزارم و انشالله در اولين فرصت با يه پست  پر از نوشته درباره مهديار آپ ميكنم...       مهديار و فيل موزيكال كلا مهديار عاشق اينجور اسباب بازي هاست هنر مامان گل مهديار و ي 33 پل بدوووووون آب مجتمع نقش جهان رستوران نفت 91 و92 اينم آكواريوم رستوران كه مهديار بهش ميگه فيشششش بررررررررررررف بازي اين اولين برف بازي مهديار بود و كلي لذت برد همش ميگفت برف بازي مهديار و پدر جون اينم ميني ادم برفي مهديار آدم برفي مامان كتي و خاله ها مهديار برفي به س...
4 بهمن 1392

آنچه گذشت به روايت تصوير(1)...

عشق مادر سلام الوعده وفااااااااااااا بالاخره اومدم با يه عالمه عكس و خاطره اول از همه تبريككككككككككككككككككككككككككك بابت بيست ماهگيت مهديارم با هفت روز تاخير تو خودت نمره بيستي... تو مث هيچ كسي نيستي عشقممممممممممممممممممممممم   لطفا براي ديدن عكس ها به ادامه مطلب برين ممنون   اول از همه عكس هاي مربوط به محرم 92 ااااااااي مادر فداي اون قد وبالات بگو ماشالله السلام عليك يا ثارالله       مهديار و حلقه بازي كه عاشقشه مهديار و اسباب كشي وقتي مهديار لباس بچگي مامان كتي رو بپوشه اولين گرد...
4 بهمن 1392

بوسه گرم خداوند بر صورت زندگی(يلدا مبارك)

واژهٔ «یلدا» ریشهٔ سریانی دارد و به‌معنای «ولادت» و «تولد» است. منظور از تولد، ولادت خورشید (مهر/میترا) است. رومیان آن را ناتالیس آنایکتوس یعنی روز تولد مهر شکست‌ناپذیر می‌نامند. ابوریحان بیرونی از این جشن با نام «میلاد اکبر» نام برده و منظور از آن را «میلاد خورشید» دانسته‌است. چلّه، دو موقعیت گاه‌شمارانه در طول یک سال خورشیدی با کارکردهای فرهنگ عامه، یکی در آغاز تابستان (تیرماه) و دیگری در آغاز زمستان (دی ماه)، هریک متشکل از دو بخش بزرگ (چهل روز) و کوچک (بیست روز). واژه چلّه برگرفته از چهل (معین، ذیل واژه) و مخفف «چهله» و صرفآ نشان&...
29 آذر 1392

كمي عاشقانه...

سلام عشق من نوزده ماهه مادر دلم براي روزهايي كه با خيال راحت ميومدم و برات مينوشتم تنگگگگگگگگگگگگگ شده گل من اين روزها كمي سرم گرم شده با تو،با خونه جديد،با زندگي... منو ببخش براي تاخير تبريك تولد نوزده ماهگيت براي ننوشتن مطلب هجده ماهگيت براي اون همه عكسي كه ازت گرفتم ولي وقت نميكنم بزارم تو وبلاگت براي همه كوتاهي هاي سهوي، مامان كتي رو ببخش شيرينم اين روزها عاشق ترم ميكني وقتي دونه دونه كلمات شيرين رو از زبون ميشنوم و برام دلبري ميكني بهت قول ميدم يه قول جدي ... كه انشالله به زودي بيام و عكسهاتو بزارم و كلي از شيرين زبونيات بگم عشق آسموني، فرشته زميني ام    ...
29 آذر 1392

السلام عليك يا مسيح حسين(ع)

نه! از جدایی حرف نزن! تو با این حرف‏ها، آتش به جانم می‏زنی. نرو! ... مرا در بی‏کسی‏هایم تنها مگذار! مرا طاقت وداع نیست، که شانه‏هایم زیر آوار این اندوهِ بزرگ، خواهد شکست. بمان! گرچه می‏دانم تشنه‏ای و عطش، بر تار و پودِ جسم نحیفت پیچیده است. چه کنم که تهیدستم و مرا جرعه‏ی آبی نیست تا گوارای وجودت کنم. آرامش قلبم! نرو. که آن بیرون، جز تیر و خون، چیز دیگری انتظارت را نمی‏کشد. تو، هنوز برای جنگیدن کوچکی! خیلی کوچک. دوست ندارم لحظه‏ی پرواز سرخت را به تماشا نشینم. آرام بگیر، عزیزم! نمی‏دانم چرا دیگر تکان‏هایم آرامت نمی‏کند؟! گریه نکن، غنچه‏ی شش ماهه‏ی من! مبادا صدای گریه...
17 آبان 1392

در آستانه يك و نيم سالگي...

عشق آسموني من مهديار فرشته... الان كه دارم براي تو پاره تنم مينويسم شما دقيقا يك سال و 5 ماه و 15 روزه هستي قلب من. ماشالله هر روز كه ميگذره شيرين تر از قبل ميشي و تو دل برو تر و همه رو شيفته خودت ميكني با حرفات و رفتارت.مدتي بود ميخواستم بيام تا از كارهات و شيرين زبونيات بنويسم اما وقت نميشد خواستم جلد سوم فرهنگ لغتت رو تكميل كنم ديدم ديگه ماشالله اكثر كلمات رو درست تلفظ ميكني و ديگه مث سابق كلمات مبهم به كار نميبري براي همين تصميم گرفتم به شكل متن برات بنويسم... خب حالا ميرم سر وقت شيرين زبونيات.. مهديار ديگه ميتونه اسم پدر جون،مامان دُل(مامان گل)،مادر جون،حاله سارا،حاله ثري،عمو جون،حاله سي سي(زي زي)،بابا جون(بابا مهدي...
12 آبان 1392

هشتمين و نهمين مرواريد...

    مينويسم كه يادمون بمونه... هشتمين مرواريد عشقم در تاريخ 92/7/8 جوونه زد(آسياب بالا سمت چپ) نهمين مرواريد عشقم در تاريخ 92/8/3 جوونه زد(آسياب بالا سمت راست) عشق 9 دندونه مامان و بابا عاشقتيم به مولا     پ.ن: انشالله به زودي ميام از شيرين زبونيهات مينويسم عشقم ...
5 آبان 1392